نه تاب وصل و نه صبرم کز از اهلی شیرازی غزل 1007

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره کنم

1 نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره کنم دلم دست بخواهد شدن چه چاره کنم

2 ز دل بتنگ چنانم که خواهمش آرم ز چاکسینه یرون و هزار پاره کنم

3 نماند تاب غمم نیست چاره یی زان به که خویش را دو سه روزی شرابخواره کنم

4 زبسکه بر در او گشته ام شود شرمم که دیگر آن در و دیوار را نظاره کنم

5 بشیشه نسبت قلبم توان ولی نتوان که نسبت دل سختش بسنگ خاره کنم

6 میان خار ملامت چو مردم چشمم نه مردمم اگر از این میان کناره کنم

7 مگو که ترک کن از عشق و شادزی اهلی نمی توانم اگر نی هزار باره کنم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر