-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره کنم دلم دست بخواهد شدن چه چاره کنم
2 ز دل بتنگ چنانم که خواهمش آرم ز چاکسینه یرون و هزار پاره کنم
3 نماند تاب غمم نیست چاره یی زان به که خویش را دو سه روزی شرابخواره کنم
4 زبسکه بر در او گشته ام شود شرمم که دیگر آن در و دیوار را نظاره کنم
5 بشیشه نسبت قلبم توان ولی نتوان که نسبت دل سختش بسنگ خاره کنم
6 میان خار ملامت چو مردم چشمم نه مردمم اگر از این میان کناره کنم
7 مگو که ترک کن از عشق و شادزی اهلی نمی توانم اگر نی هزار باره کنم