-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم کآتشم در جان فتد هرگه که آهی بشنوم
2 پیش ازین راضی نمیگشتم بدیداری ز دود راضیم اکنون که نامش گاهگاهی بشنوم
3 گریه ام یاد آورد چون مردم ماتمزده ناله افتاده یی هرگه براهی بشنوم
4 شوق آن چابک سوار از خانه ام بیرون کشد در هر آن منزل که آواز سپاهی بشنوم
5 داد بر خونم گواهی خونبها این بس مرا کاین گواهی از لب چون او گواهی بشنوم
6 ز آتش غیرت رود دودم به سر اهلی چو شمع از زبان هر که نام کج کلاهی بشنوم