- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دستم نرسد به زلف چون شستش در پای از آن فتادم از دستش
2 گر مرغ هوای او شوم شاید صد دام معنبر است در شستش
3 از لب ندهد میی و میداند مخموری من ز نرگس مستش
4 بیچاره دلم که چشم مست او صد توبه به یک کرشمه بشکستش
5 بشکفت گل رخش به زیبایی غنچه ز میان جان کمر بستش
6 از بس که بریخت مشک از زلفش چون خاک به زیر پای شد پستش
7 چون بود بتی چنان که در عالم بپرستندش که جای آن هستش
8 یک یک سر موی من همی گوید رویش بنگر که گفت مپرستش
9 نی نی که نقاب بر نمیدارد تا سجده نمیکنند پیوستش
10 عطار دلی که داشت در عشقش برخاست اومید و نیست بنشستش