1 چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خراب افتم تو دست دیگری گیری و من در اضطراب افتم
2 چو آیی با رقیبان روزها اندر لب جویی چنانم آتشی در دل فتد کز غم کباب افتم
3 خوشم با دوزخ هجران بهشتی رو از آن خوشتر که بینم با رقیبت یار و از تو در عذاب افتم
4 ندانم شهسوار من کجا با غیر خواهد شد هوس دارم که گردم سایه او را در رکاب افتم
5 چو اهلی خوابم از اندیشه او رفت و میسوزم بیا ساقی مگر آسوده یکدم از شراب افتم
6 من کز نسیم زلف تو دیوانه میشوم زلفت اگر بچنگ من افتد چها کنم
7 شکر خدا که چرخ من پیر را نکشت چندانکه بهر چون تو جوان جان فدا کنم
8 اهلی، مراد من چو هلاکست غم مخور کاخر مراد خویشتن از وی روا کنم