- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم
2 آن که می خواست برویم در دولت بگشاید با که گویم که در خانه به رویش نگشودم
3 آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فروخفت من که یک عمر شب از دست خیالش نغنودم
4 آنکه می خواست غبار غمم از دل بزداید آوخ آوخ که غبار رهش از پا نزدودم
5 یار سود از شرفم سر به ثریا و دریغا که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم
6 ای نسیم سحر آن شمع شبستان طرب را گو به سر میرود از آتش هجران تو دودم
7 جان فروشی مرا بین که به هیچش نخرد کس این شد ای مایه امید ز سودای تو سودم
8 به غزل رام توان کرد غزالان رمیده شهریارا غزلی هم به سزایش نسرودم