دوش از وثاق دلبری سرمست از عطار نیشابوری غزل 501

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

دوش از وثاق دلبری سرمست بیرون آمدم

1 دوش از وثاق دلبری سرمست بیرون آمدم هیچم نبود از خود خبر تا بی خبر چون آمدم

2 دستم چو از نیرنگ او آمد به زیر سنگ او بر چهرهٔ گلرنگ او چون لاله در خون آمدم

3 گاهی ز جان بی جان شدم گاهی ز دل بریان شدم هر لحظه دیگر سان شدم هر دم دگرگون آمدم

4 در فرقت آن نازنین گشتم همه روی زمین گویی نبودم پیش ازین عاشق هم اکنون آمدم

5 چون نیستی اندر عیان، در نیستی گشتم نهان تا هرچه دیدم در جهان از جمله بیرون آمدم

6 از فقر رو کردم سیه عطار را کردم تبه رفعت رها کردم به ره از خویش بیرون آمدم

عکس نوشته
کامنت
comment