-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل گفت منم کز رخ من شد مه و خورشید خجل
2 گفت که این خانه دل پر همه نقشست چرا گفتم این عکس تو است ای رخ تو رشک چگل
3 گفت که این نقش دگر چیست پر از خون جگر گفتم این نقش من خسته دل و پای به گل
4 بستم من گردن جان بردم پیشش به نشان مجرم عشق است مکن مجرم خود را تو بحل
5 داد سر رشته به من رشته پرفتنه و فن گفت بکش تا بکشم هم بکش و هم مگسل
6 تافت از آن خرگه جان صورت ترکم به از آن دست ببردم سوی او دست مرا زد که بهل
7 گفتم تو همچو فلان ترش شدی گفت بدان من ترش مصلحتم نی ترش کینه و غل
8 هر کی درآید که منم بر سر شاخش بزنم کاین حرم عشق بود ای حیوان نیست اغل
9 هست صلاح دل و دین صورت آن ترک یقین چشم فرومال و ببین صورت دل صورت دل