-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 توبه دیرینه را می بشکنم ساقیا، در ده شراب روشنم
2 ساقیم، گر چون تو بت رویی بود توبه چبود، مهر ایمان بشکنم
3 وقتی آید عاشق از مستی خویش آنکه زان می مست میرد، آن منم
4 دامنم از گریه خون آلود چیست؟ من که با یوسف، به یک پیراهنم
5 پرسیم «کاندر چه حالی، بازگوی؟» اینک از اقبال تو جان می کنم
6 هر نفس آهی کشم، وز روز بد روزگار خویش را آتش زنم
7 زندگی و مردن من چون ز تست تهمت جان چیست، باری بر تنم؟
8 بار عشقت بس پذیرم منتی بار سر گر کم کنی از گردنم
9 گفت خسرو سوزشی دارد، از آنک بلبل دامم، نه مرغ گلشنم