1 من که بی تاج و تخت و گنج و سپاه در اقالیم سبعه سلطانم
2 بی قیاس مقام و منصب و مال بنده مصطفی قلی خانم
1 خسرو شرق سوی غرب همیکرده سفر باختر گشته ز نو مطلع مهر خاور
2 ابر و باد ار نبود توسن فرخ پی شه از چه پیماید کوه و کند از بحرگذر
1 ز بسکه از دل مردم همی برآید دود سیه شده است رخ مه بر آسمان کبود
2 ازین وزیر که شاه اختیار کرده نهاد اساس سلطنتش از فراز رو بفرود
1 سپیده دم چو در آغاز سال و ماه عرب گرفت مار سیه مهره سپید بلب
2 یکی سیه قصب داشت گیتی اندر بر دریده گشت گریبان آن سیاه قصب