من سرخوش از جلال الدین محمد مولوی غزل 2301

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

من سرخوش و تو دلخوش غم بی‌دل و بی‌سر به

1 من سرخوش و تو دلخوش غم بی‌دل و بی‌سر به دل می‌ده و بر می‌خور از دلبر و دل بر به

2 عالم همه چون دریا تن چون صدف جویا جان وصف گهر گویا زین‌ها همه گوهر به

3 صورت مثل چادر جان رفته به چادر در بی‌صورت و بی‌پیکر وز هر چه مصور به

4 تو پرده تن دیدی از سینه بنشنیدی آن زخمه که دل می‌زد کان پرده دیگر به

5 از چهره تو زر می‌زن با چهره زر می‌گو با زر غم و بی‌زر غم آخر غم با زر به

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر