- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرسنه شرح زخمت گوید گنه ندارد آیینه هر چه بیند در دل نگه ندارد
2 با چشمه دهانت آب خضر سرابی است عیب است با تو گفتن حرفی که ته ندارد
3 چون شمع من که دارد روی سفید جزمه روی سفید مه هم چشم سیه ندارد
4 در کوی می پرستان در خون طپند مستان شیخ این سماع و مستی در خانقه ندارد
5 تا بی غبار تن جان همچو نسیم نبود بوی تو در نیاید سوی تو ره ندارد
6 اهلی، گدای کویت گر گشت پادشاه است عیش گدای این در صد پادشه ندارد