- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرچند که چون شمع مرا سوختهای باز شادم که چراغ دلم افروختهای باز
2 بگشا به من از روی کرم گوشه چشمی کز هردو جهان چشم مرا دوختهای باز
3 خندی به رخ مردم و سوزی دل عاشق این شیوه شیرین ز که آموختهای باز
4 یارب تو چه شمعی که به تاثیر نگاهی در سینه دل ریش مرا سوختهای باز
5 بس دانه فشانی که کند چشم تو اهلی کز تخم غمش خرمنی اندوختهای باز
6 اگرچه یار نبخشد امید کس هرگز امیدواری اهلی بسوی اوست هنوز