- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرچند آهنین دل ما ناز بیش کرد آهن ربای همت ما کار خویش کرد
2 بسی شیرهای جان بهم آمیخت روزگار تا لعل یار شربت دلهای ریش کرد
3 هر جانبی بقصد محبان کشید تیغ اول مرا زمانه بد مهر پیش کرد
4 خارم ز لب بجای رطب نوخطان دهند بخت سیاه نوش مرا جمله نیش کرد
5 اهلی فکند یوسف جان را بچاره غم بیگانه با کسی نکند آنچه خویش کرد
6 دل پریشانی عشاق چو اهلی ز لب است دردمندان تو آشفته نه اکنون شده اند