1 هر چند دلم زعشق آزار کشید آزرده نشد ز عشق و این بار کشید
2 چندان نبریدم از بتان کاخر کار سررشته عشق من به زنار کشید
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 فراخ دستی گل داد عیش و مستی داد شکست کار دل غنچه تنگدستی داد
2 بهم عنانی عقل از غم جهان که رهد؟ خوش آنکه در غم عالم عنان بمستی داد
1 این است نهان از نمک آن تازه جوان را کز هوش رود هرکه تماشا کند آن را
2 آهوی ختایی فکند نافه بصحرا گر بنگرد آن خال و خط مشک فشان را
1 از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری بس دیده خاک ره شد کوچشم اعتباری
2 از جلوه های امکان چندانکه نقش بستم صورت نبست در دل شکل توگلعذاری
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **