چگونه سرو روان گویمت از خواجوی کرمانی غزل 896

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

چگونه سرو روان گویمت که عین روانی

1 چگونه سرو روان گویمت که عین روانی نه محض جوهر روحی که روح جوهر جانی

2 کدام سرو که گویم براستی بتو ماند که باغ سرو روانی و سرو باغ روانی

3 تو آن نئی که توانی که خستگان بلا را بکام دل برسانی و جان بلب نرسانی

4 چه جرم رفت که رفتی و در غمم بنشاندی چه خیزد ار بنشینی و آتشم بنشانی

5 برون نمی‌روی از دل که حال دیده ببینی نمی‌کشی مگر از درد و حسرتم برهانی

6 ز هر که دل برباید تو دل رباتر ازوئی ز هر چه جان بفزاید تو جان فزاتر از آنی

7 نهاده‌ام سر خدمت بر آستان ارادت گرم بلطف بخوانی و گر بقهر برانی

8 اگر امان ندهد عمر و بخت باز نگردد کجا بصبر میسر شود حصول امانی

9 مکن ملامت خواجو بعشقبازی و مستی که بر کناری و دانم که حال غرقه ندانی

عکس نوشته
کامنت
comment