- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا چند ای ستمگر تاراج مال و جانها؟ برخورد بزن دو روزی ای برق خان و مانها
2 چون ناوک فغانم، هردم ز دل نخیزد؟ قد از کشاکش چرخ، گردید چون کمانها
3 باز سفید پیری اینک رسید ز آن رو مرغان عقل و حس رم کردند از آشیانها
4 موی سفید نبود، ما را به سر ز پیری بهر سفید گوییست در پند ما زمانها
5 ما را نماند در کام، دیگر اثر ز دندان این سفره را فشاندیم، زین خورده استخوانها
6 چون پیریم شکسته است در یکدگر ببینید چندین به خود مباشید مغرور ای جوانها
7 واعظ مدار صحبت، اکنون به هرزهگوییست در عهد ما خموشی حرفیست بر زبانها