- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند بارد غم دنیا به تن تنهایی وای بر من تن تنها و غم دنیایی
2 تیرباران فلک فرصت آنم ندهد که چو تیر از جگر ریش برآرم وایی
3 لالهای را که بر او داغ دورنگی پیداست حیف از ناله معصوم هزارآوایی
4 آخرم رام نشد چشم غزالی وحشی گرچه انگیختم از هر غزلی غوغایی
5 من همان شاهد شیرازم و نتوانی یافت در همه شهر به شیرینی من شیدایی
6 تا نه از گریه شدم کور بیا ورنه چه سود از چراغی که بگیرند به نابینایی
7 همه در خاطرم از شاهد رؤیایی خویش بگذرد خاطره با دلکشی رؤیایی
8 گاه بر دورنمای افق از گوشه ابر با طلوع ملکی جلوه دهد سیمایی
9 انعکاسی است بر آن گردش چشم آبی از جمال و عظمت چون افق دریایی
10 دست با دوست در آغوش نه حد من و تست منم و حسرت بوسیدن خاک پایی
11 شهریارا چه غم از غربت دنیای تن است گر برای دل خود ساخته ای دنیایی