چند بارد غم دنیا از شهریار گزیدهٔ غزلیات 160

چند بارد غم دنیا به تن تنهایی

1 چند بارد غم دنیا به تن تنهایی وای بر من تن تنها و غم دنیایی

2 تیرباران فلک فرصت آنم ندهد که چو تیر از جگر ریش برآرم وایی

3 لاله‌ای را که بر او داغ دورنگی پیداست حیف از ناله معصوم هزارآوایی

4 آخرم رام نشد چشم غزالی وحشی گرچه انگیختم از هر غزلی غوغایی

5 من همان شاهد شیرازم و نتوانی یافت در همه شهر به شیرینی من شیدایی

6 تا نه از گریه شدم کور بیا ورنه چه سود از چراغی که بگیرند به نابینایی

7 همه در خاطرم از شاهد رؤیایی خویش بگذرد خاطره با دلکشی رؤیایی

8 گاه بر دورنمای افق از گوشه ابر با طلوع ملکی جلوه دهد سیمایی

9 انعکاسی است بر آن گردش چشم آبی از جمال و عظمت چون افق دریایی

10 دست با دوست در آغوش نه حد من و تست منم و حسرت بوسیدن خاک پایی

11 شهریارا چه غم از غربت دنیای تن است گر برای دل خود ساخته ای دنیایی

عکس نوشته
کامنت
comment