-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکشی در غم آن من دل خسته بماتم بکشی
2 مردم از دست تو تا چند ترا جور بود نه که خوبی بتو دادند که آدم بکشی
3 گر بعیسی نفسی جان بدهد باز لبت جان من خلق جهان را بتو یکدم بکشی
4 چونهمه عالم از انفاس تو جان یافته اند نیست کس را سخنی گر همه عالم بکشی
5 اهلی سوخته چونشمع چه کردست که تو هم بسوزی ز غم خویشتن هم بکشی