- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نظر چگونه توان در همه جهان کردن؟ چو نیست آن که به رویش نظر توان کردن
2 به هر چه بی رخ تو پیش از این نظر کردم به جان تو که پشیمان شدم، از آن کردن
3 به فتوی خط تو کآیتی ست در خوبی حلال نیست تماشای بوستان کردن
4 چو کعبتین شگرف است چشم تو که چنان مقام را نتوانند از استخوان کردن
5 گران کنی دل، اگر گویمت که سنگدلی اگر نه سنگدلی، چیست دل گران کردن؟
6 غمت که دانه دلها خورد، عجب مرغی ست که جز به سینه نمی یارد آشیان کردن
7 عنان صبر شد از دست، در چه آویزم؟ که هیچ نتوان دست در عنان کردن
8 غلام تو شوم، ار التفات کم نکنی خدای صبر دهادت بدین زیان کردن!
9 پر آب دیده شدم، کشتیی همی باید بدین طریق مرا عمر بر کران کردن