خوش از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 223

ایرانشان ابن ابی الخیر

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر

خوش آمدش بنشست بر کوه ژرف

1 خوش آمدش بنشست بر کوه ژرف پس افگند از آن شهر سنگی شگرف

2 بسی رنج بردند زآن چارماه سرکنگره ش برکشید او به ماه

3 رخامین یکی سنگ بر پای کرد سر پیکر خویش را جای کرد

4 کف دست او باز کرده ز هم بر او بر نبشته یکی بیش و کم

5 که این چهره ی کوش گردنکش است که هنگام پیگار چون آتش است

6 ستاننده ی تاج شاهان به گرز گشاینده ی خاور از فرّ و برز

7 برآن جا نوشت آنچه خود کرده بود همان شهر کاو بر سر آورده بود

8 بپرداخت از او مرد و زن سی هزار کشاورز و بازاری و پیشه کار

9 ز کشور بیاورد و در شهر کرد به مایه ز هر چیزشان بهر کرد

10 خورش داد و گاو و خر و گوسفند به بازاری و مردم کشتمند

11 نهادند کوشان بدان شهر نام برآورده ی کوش جوینده کام

12 که چینی همی خواندش فرونه به انبوه شهری ز بار و بنه

13 سر سال فرمودشان تا همه شود پیش آن پیل مردم رمه

14 پرستش کنان پیش آن پیکرش ستایش نمایند بر افسرش

عکس نوشته
کامنت
comment