جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

اشکش از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 71

مثنوی معنوی 71 ام از 6329 دفتر ششم

اشکش از دیده بجست و گفت او

1 اشکش از دیده بجست و گفت او با همه آن شاه شیرین‌نام کو

2 گفت آن سالوس زراق تهی دام گولان و کمند گمرهی

3 صد هزاران خام ریشان هم‌چو تو اوفتاده از وی اندر صد عتو

4 گر نبینیش و سلامت وا روی خیر تو باشد نگردی زو غوی

5 لاف‌کیشی کاسه‌لیسی طبل‌خوار بانگ طبلش رفته اطراف دیار

6 سبطیند این قوم و گوساله‌پرست در چنین گاوی چه می‌مالند دست

7 جیفة اللیلست و بطال النهار هر که او شد غرهٔ این طبل‌خوار

8 هشته‌اند این قوم صد علم و کمال مکر و تزویری گرفته کینست حال

9 آل موسی کو دریغا تاکنون عابدان عجل را ریزند خون

10 شرع و تقوی را فکنده سوی پشت کو عمر کو امر معروفی درشت

11 کین اباحت زین جماعت فاش شد رخصت هر مفسد قلاش شد

12 کو ره پیغامبری و اصحاب او کو نماز و سبحه و آداب او

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر اشکش از دیده بجست و گفت او

شاعر شعر اشکش از دیده بجست و گفت او چه کسی است ؟

شاعر شعر اشکش از دیده بجست و گفت او جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر اشکش از دیده بجست و گفت او در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر اشکش از دیده بجست و گفت او چیست ؟

قالب شعر اشکش از دیده بجست و گفت او مثنوی معنوی است

مضمون اصلی شعر اشکش از دیده بجست و گفت او چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر