صفای چهره گلگون او سراب از واعظ قزوینی غزل 141

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

صفای چهره گلگون او سراب دل است

1 صفای چهره گلگون او سراب دل است خیال لعل لبش، آتش کباب دل است

2 دل از کمند علایق، نمی رهد بی عشق گسستن از دو جهان کار پیچ و تاب دل است

3 ز ترک، نسخه دل، زینت دگر گیرد کمند وحدت ما، جدول کتاب دل است

4 ز رنج فقر مدان ناتوانی ما را که رنگ کاهی ما، نور آفتاب دل است

5 غمت چنان دل خون گشته ام گرفته تمام که قطره قطره از آن نیز در حساب دل است

6 توان ز ظاهر ما خواند حال باطن ما شکسته رنگی ما فردی از کتاب دل است

7 نشانده بلهوسی های دل، بدین روزم خراب، خانه دل، خانه ها خراب دل است

8 توان ز عشق رسیدن به کام دل واعظ که دست و پای ره دوست، اضطراب دل است

عکس نوشته
کامنت
comment