- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
نام وی محمدبن عمر الحکیم الترمذی، باصل از ترمذ بوده و تربت وی آنجاست، و ببلخ بودی، خال بوعیسی ترمذیایذ صاحب مسند احمد خضرویه٭ دیده و باوی صحبت کرده و با محمد سعد ابراهیم زاهد صحبت کرده و نیز باحمد عمر خشنام بلخی و جز ازیشان. ویرا کتب است مشهور، درانواع ریاضات و معاملات و ادب و زهد. ,
شیخ الاسلام گفت: هر که را باید کی ویرا بشناسد، گوی! کتاب عالم و متعلم وی فرونگر. تا به بینی. وی توریة و انجیل و زبور و کتب آسمان خوانده بود، و ویرا دیوان شعر است. وی گفت: که دولت دین در تقوی است، و گفته که تقوی عاقبت ایمانست. ,
شیخ الاسلام گفت: که تقوی درین رویت ایمانست چون آن بشود، ایمان ضایع است تقوی پرهیز بود دایم، و ترس دایم بود، کسی که بربیم بنه گذشته بود، اقتدا نشاید باو صحبت مدارید، باید که مشاهدات ترا از بیم بگرداند نه دلیری. ,
وی حکم بود عارف نه صوفی. صوفی چیزی دیگری است، و گفت: عالم فرود از سخن خویشست و حکیم با سخن خویش است برابر، و عارف و محقق ورای سخن خویشست. بوبکر وراق امام روزگار خود بوده. بوالقسم. حکیم اسحق بن محمد اسماعیل ,
حکیم اسحق بن محمد اسماعیل سمرقندی، و گویند نام وی احمد بن اسماعیل، از مشایخست صحبت کرده بود بابوبکر وراق و ویرا نخست نیکو در معاملات و عیب نفس و آفات اعمال و معرفت زمان. وی گفته: که ار پس مصطفی پیغامبری روا بودید در ایام ما آن بوبکر وراق بودی از علم وی و حکمت و شفقت وی بر خلق و عدم و انصاف. ,
شیخ الاسلام گفت بوبکر وراق عارف بوده صوفی. وی گفت: تصفیه عبودیة اثبات مجوسیة است و انکار ربوبیة. ,
شیخ السلام گفت: کی بوبکر صغدی ازین طایفه است شاگرد بوبکر وراق وی گوید کی: بوبکر وراق مرد کریم بود، خدای را بمزد کار نکردی که ور تعظیم کردی. شیخ الاسلام گفت: که بوبکر وراق را شاگرد بوده هاشمی سغدی از سغد سمرقند با او میبود تا مرگ، که بوبکر وراق گوید: که بوبکر وراق گوید: کی سخن افزونی دل سخت کند. شیخ الاسلام گفت: گه پیش ازو گفتهاند: که خواب فراوان و خورد فراوان، و گفت فراوان، دل سخت کند. بوبکر وراق «گفت» که آن گفت فراوان در خیر و شر است. هم وی گفت: که سیاحت و سفر چه کنی، آنجای که ارادت تو در واخ شد، و سرو کار تو از آنجای برخاست آنجای در واخ دار، و بآنجاء باز بنشین تا تمام شود، و برین معنی بوالخیر تیناتی سخن گفته. ,
شیخ الاسلام گفت: هر که اکنون بسفر شود، بترک نماز و ترک مذهب بگفته بود، وی از عصمت بیرونست. ان اللّه مع الذین اتقوا والذین هم محسنون. ,
شیخ الاسلام گفت، که حسین تزمذی گوید: که با ابوبکر وراق میرفتم در راه، بریک سوی ردای وی حرف خادیدم، و بردیگر سوی میم. پرسیدم: که این چیست؟ گفت: آنرا نوشتهام، تا هرگه خابینم اخلاصم یاد آید و کی میم بینم، من و تم یاد آرید. ,
شیخ الاسلام گفت: کی اخلاص آن بود: که در معاملات بازو کسی بنه بینی و با خلق مروت بود تا ناگوار نبی «بر» آدم. و هم بوبکر وراق گفت: ,
که عارف نبود که علم معرفت گوید پیش ابناء دنیا. وی گفت: که مردمان سهاند: علما و امرا و قرا چون علماء تباه شود، فساد طاعت افتد، و چون فساد امرا بود، فساد معاش بود، و چون فساد قرا بود، فساد اخلاق بود. و هم وی گفت: که خضوع فاسقان به از صولت مطیعان. «و یحیی معاذ٭ گفت: انکسار العاصین خیر من صولت المطیعین». ,
شیخ الاسلام گفت: که بوبکر گوید: کی محمد مسلم حصیر باف با مهمانی بود، با یوسف ترمذی، میزوان مشغول بود در چیزی. محمد مسلم گفت: زود باشید کی من کاری دارم. وی زاهد بود و عابد، دل وی به ورد معلق بود. یوسف خیاط گفت: باش و ترا جز ازان کاریست، کی اللّه پیش تو آرد، و تو نیز بران از خانه بیامدهٔ! ,
که باز خانه شوی. سی سالست تا من بران از خانه میبایم، کی بازخانه نشوم. بوبکر وراق گوید: که آن دو سخن بو یوسف مه بود از صد ساله عبادت محمد مسلم، بوبکر وراق گفت: ربما اصلی للّه رکعتین فانصرف منهما، و انما بمنزلة من یصرف عن السرقة من الحیا، ,