1
عشق او خوش آتشی افروخته
غیرت او غیر او را سوخته
2
عشقبازی کار آتش بازی است
او چنین کاری به ما آموخته
3
گنج او در کنج دل ما یافتیم
دل فراوان نقد از او اندوخته
4
نور ما روشنتر است از آفتاب
گوئیا از نار عشق افروخته
5
سید ما تا جمالش دیده است
دیده را از این و آن بردوخته