نور او در دیدهٔ بینا از شاه نعمت‌الله ولی غزل 40

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

نور او در دیدهٔ بینا خوشی دیدیم ما

1 نور او در دیدهٔ بینا خوشی دیدیم ما نور مردم را به نور چشم او دیدیم ما

2 شخص و سایه دو نماید در نظر اما یکیست دو کجا بینیم چون از اهل توحیدیم ما

3 غیر نور روی او در دیدهٔ ما هست نیست هرچه رو بنمود از آن رو بازپرسیدیم ما

4 ز آفتاب حسن او عالم همه روشن شده کس ندیده این چنین نوری و نشنیدیم ما

5 ساقی مستیم و میخانه سبیل ما بُود می به هر رندی که دل می خواست بخشیدیم ما

6 مو به مو زلف سیاهت ما به دست آورده ایم گیسوئی خوش بافته بر دست پیچیدیم ما

7 در خرابات مغان با نعمت الله همدمیم عاشقانه جام می از ذوق نوشیدیم ما

عکس نوشته
کامنت
comment