- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نور او در دیدهٔ بینا خوشی دیدیم ما نور مردم را به نور چشم او دیدیم ما
2 شخص و سایه دو نماید در نظر اما یکیست دو کجا بینیم چون از اهل توحیدیم ما
3 غیر نور روی او در دیدهٔ ما هست نیست هرچه رو بنمود از آن رو بازپرسیدیم ما
4 ز آفتاب حسن او عالم همه روشن شده کس ندیده این چنین نوری و نشنیدیم ما
5 ساقی مستیم و میخانه سبیل ما بُود می به هر رندی که دل می خواست بخشیدیم ما
6 مو به مو زلف سیاهت ما به دست آورده ایم گیسوئی خوش بافته بر دست پیچیدیم ما
7 در خرابات مغان با نعمت الله همدمیم عاشقانه جام می از ذوق نوشیدیم ما