خیالش نقش می بندد از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1413

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

خیالش نقش می بندد به دیده

1 خیالش نقش می بندد به دیده چنان نقش و چنین دیده که دیده

2 منور شد به نورش دیدهٔ ما نظر فرما در این دیده به دیده

3 عنایت بین که الطاف الهی چنین حسن لطیفی آفریده

4 در این دور قمر حاکم به حکمت خطی بر ماه تابنده کشیده

5 ملک صورت به خلق بی نظیرش ملک سیرت به اخلاق حمیده

6 به رندان می دهد ساقی سرمست به ما خمخمانه میرانش رسیده

7 مجرد کیست در عالم چو سید کسی کز قید عالم وارهیده

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر