1 دل سراپردهٔ محبتِ اوست دیده آیینه دارِ طلعت اوست
2 من که سر درنیاورم به دو کون گردنم زیرِ بارِ منتِ اوست
3 تو و طوبی و ما و قامتِ یار فکرِ هر کس به قدرِ همتِ اوست
4 گر من آلوده دامنم چه عجب همه عالم گواهِ عصمتِ اوست
5 من که باشم در آن حرم که صبا پرده دارِ حریمِ حُرمتِ اوست
6 بی خیالش مباد منظرِ چشم زان که این گوشه جایِ خلوتِ اوست
7 هر گلِ نو که شد چمن آرای ز اثر رنگ و بویِ صحبتِ اوست
8 دورِ مجنون گذشت و نوبتِ ماست هر کسی پنج روز، نوبتِ اوست
9 مُلکَتِ عاشقی و گنجِ طرب هر چه دارم ز یُمنِ همتِ اوست
10 من و دل گر فدا شدیم چه باک؟ غرض اندر میان سلامتِ اوست
11 فقرِ ظاهر مبین که حافظ را سینه گنجینهٔ محبتِ اوست
معنی شعر:
تو فردی پاکدامن و پرهیزگار هستی و قلبت سرشار از محبت و مودت به دیگران است. تصور اطرافیان و دوستانت را نادیده بگیر. پایدار و ثابت قدم باش و هیچگاه مغرور مشو قدر ایام خود را بدان، در سعادت و موفقیت به رویت گشوده خواهد شد.