فروغ عارض او یا سپیده از خواجوی کرمانی غزل 133

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

فروغ عارض او یا سپیده سحرست

1 فروغ عارض او یا سپیده سحرست که رشک طلعت خورشید و طیرهٔ قمرست

2 لطیفه‌ئیست جمالش که از لطافت و حسن ز هر چه عقل تصور کند لطیف‌ترست

3 برون ز نرگس پرخواب و روی چون خور دوست گمان مبر که مرا آرزوی خواب و خورست

4 ز هر که از رخ زیبای او خبر پرسم چونیک بنگرم آنهم ز شوق بیخبرست

5 اگر چه مایهٔ خوبی لطافتست ولیک ترا ورای لطافت لطیفهٔ دگرست

6 بدین صفت زتکبر بدوستان مگذر اگر چه عمر عزیزی و عمر بر گذرست

7 بهر کجا که نظر می‌کنم ز غایت شوق خیال روی توام ایستاده در نظرست

8 اگر تو شور کنی من ترش نخواهم شد که تلخ از آن لب شیرین مقابل شکرست

9 ز بی زریست که آب رخم رود بر باد اگر چه کار رخ از سیم اشک همچو زرست

10 مرا هر آینه لازم بود جلای وطن چرا که مصلحت کار بیدلان سفرست

11 ز بحر شعر مر او را بسی غنیمتهاست که از لطافت خواجو سفینه پرگهرست

عکس نوشته
کامنت
comment