حکایت کرد مرا دوستی که سمت اخوت داشت و صفت فتوت که وقتی از اوقات که اطراف عذار غدافی بود و کئوس جوانی صافی، در سواد سودای جوانی شیروی کردم و عزیمت سفری در خاطر بپروردم و از خراسان روی بکاشان آوردم، دلی پر طرف و سری پر طلب، بر عصای سیاحت متکی شدم و از عالم پر وقاحت مشتکی. ,
2
فسرت فی طلب الارزاق و القسم
سعیا علی الوجه لا مشیا علی القدم
دیدگاهها **