- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز کردار شه گشت مانوش شاد به دستور خویش این سخن برگشاد
2 فرستاد نُه پاره دفتر به شاه که هر یک سوی دانشی برد راه
3 چو دریای دانش مر آن هر یکی فزون آمدی هر یکی بر یکی
4 از آن نُه، دو اندر پزشکی نمود که اندر جهان آن پزشکی نبود
5 یکی انکست عرش را بود نام که دانا ز خواندن شود شادکام
6 دگر علم بقراط اندر فصول که مردم ز خواندن نگردد ملول
7 چهارم کتابی که خوانی علل که آن را نیابی به گیتی بدل
8 بَلیناس گفته ست و گفتار اوی همی جان فزاید به دیدار اوی
9 وز اخبار شاهان فرستاد پنج که هر کس ز گیتی چه دیده ست رنج
10 همه داستانهای شاهان روم ز کردارشان اندر این مرز و بوم