هی چه گریزی از جلال الدین محمد مولوی غزل 1820

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

هی چه گریزی چندین یک نفس این جا بنشین

1 هی چه گریزی چندین یک نفس این جا بنشین صبر تو کو ای صابر ای همه صبر و تمکین

2 ما دو سه کس نو مرده منتظر آن پرده زنده شویم از تلقین بازرهیم از تکفین

3 هی به سلف نفخی کن پیشتر از یوم الدین تا شنود چرخ فلک از حشر تو تحسین

4 هی به زبان ما گو رمز مگو پیدا گو چند خوری خون به ستم ای همه خویت خونین

5 چند گزی بر جگرش چند کنی قصد سرش چند دهی بد خبرش کار چنین است و چنین

6 چند کنی تلخ لبش چند کنی تیره شبش ای لب تو همچو شکر ای شب تو خلد برین

7 هیچ عسل زهر دهد یا ز شکر سرکه جهد مغلطه تا چند دهی ای غلط انداز مهین

8 هر چه کنی آن لب تو باشد غماز شکر هر حرکت که تو کنی هست در آن لطف دفین

9 سرو چه ماند به خسی زر به چه ماند به مسی تو به چه مانی به کسی ای ملک یوم الدین

عکس نوشته
کامنت
comment