- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هی چه گریزی چندین یک نفس این جا بنشین صبر تو کو ای صابر ای همه صبر و تمکین
2 ما دو سه کس نو مرده منتظر آن پرده زنده شویم از تلقین بازرهیم از تکفین
3 هی به سلف نفخی کن پیشتر از یوم الدین تا شنود چرخ فلک از حشر تو تحسین
4 هی به زبان ما گو رمز مگو پیدا گو چند خوری خون به ستم ای همه خویت خونین
5 چند گزی بر جگرش چند کنی قصد سرش چند دهی بد خبرش کار چنین است و چنین
6 چند کنی تلخ لبش چند کنی تیره شبش ای لب تو همچو شکر ای شب تو خلد برین
7 هیچ عسل زهر دهد یا ز شکر سرکه جهد مغلطه تا چند دهی ای غلط انداز مهین
8 هر چه کنی آن لب تو باشد غماز شکر هر حرکت که تو کنی هست در آن لطف دفین
9 سرو چه ماند به خسی زر به چه ماند به مسی تو به چه مانی به کسی ای ملک یوم الدین