- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیده خون گشت و خون نمیخسبد دل من از جنون نمیخسبد
2 مرغ و ماهی ز من شده خیره کاین شب و روز چون نمیخسبد
3 پیش از این در عجب همیبودم کآسمان نگون نمیخسبد
4 آسمان خود کنون ز من خیره است که چرا این زبون نمیخسبد
5 عشق بر من فسون اعظم خواند جان شنید آن فسون نمیخسبد
6 این یقینم شدست پیش از مرگ کز بدن جان برون نمیخسبد
7 هین خمش کن به اصل راجع شو دیده راجعون نمیخسبد