1 تا دل ز توام به غم نشسته جان در گذر عدم نشسته
2 بر خاک در تو من مقیم مانند سگ حرم نشسته
3 هر کس که بدید حسن رویت در خانه زهد کم نشسته
4 آن خط غبار بر عذارت چون هندوی پشت خم نشسته
5 هستم به رقیب ناکس، ای دوست چون خار به گل دژم نشسته
6 مهر از هوش رخ تو هر شب تا وقت سحر به غم نشسته
7 از دولت وصل تست خسرو بر مسند و تخت جم نشسته
دیدگاهها **