ای کرده میان سینه غارت از جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای کرده میان سینه غارت

1 ای کرده میان سینه غارت ای جان و هزار جان شکارت

2 جز کشتن عاشقان چه شغلت جز کشتن خلق چیست کارت

3 می‌کش که درست باد دستت ای جان جهانیان نثارت

4 بس کشته زنده را که دیدم از غمزه چشم پرخمارت

5 بس ساکن بی‌قرار دیدم در آتش عشق بی‌قرارت

6 یک مرده به خاک درنماند گر رنجه شوی کنی زیارت

7 جان بوسد خاک تو به هر دم بر بوی کنار بی‌کنارت

عکس نوشته
کامنت
comment