1 دارد رقیب بهر تو چشم حسد به من کاری مکن که کار کند چشم بد به من
2 گردون ز آستان توام گو مکن جدا زان روز که اینقدر ز جهان میرسد به من
3 سر در سر خیال تو خواهد شدن مرا این قصه گفته است خیال تو خود به من
4 من قانعم به یک نگه از سرو قامتت بنما ز دور یک نظر ای سرو قد به من
5 اهلی ز بیکسی چه غم ار دشمنم بسی است غمخوار بیکسان برساند مدد به من