عمریست تا دل من از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1392

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

عمریست تا دل من با بیدلان نشسته

1 عمریست تا دل من با بیدلان نشسته خوش گوشه ای گرفته در کنج جان نشسته

2 رندی حیات جاوید یابد که از سر ذوق مستانه در خرابات خوش با مغان نشسته

3 سلطان عشق بنشست برتخت دل چو شاهی تختی چنین که دیده شاهی چنان نشسته

4 خوش بلبلی است جانم کاندر هوای جانان نالد به ذوق دایم در گلستان نشسته

5 گر عاشقی ز خود جو معشوق خویشتن را زیرا که او همیشه با عاشقان نشسته

6 بر گرد قطب یاران پرگاروار گردند سرگشته در کناره او در میان نشسته

7 رندی چو نعمت الله جوئی ولی نیابی برخاسته ز عالم بی خان و مان نشسته

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر