- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هردل که جز خیال تو در وی مقام کرد خلوتسرای خاص ترا وقف عام کرد
2 تا خون خلق بر لب لعلت حلال شد آب حیات بر همه عالم حرام کرد
3 از نوش وصل جان فلک سوختم زرشک آخر بزهر هجر عجب انتقام کرد
4 مرغان این چمن همه آزاده خاطرند سودای سنبل تو مرا مرغ دام کرد
5 ساقی بپوش جام می از چشم خرقه پوش کان چشم شور بدنگهی سوی جام کرد
6 در دور آفتاب جمالت که خلق سوخت فرخنده طالعی است که صبحی بشام کرد
7 اهلی که فرق تا قدمش سوختی چو شمع آخر خیال وصل تو از فکر خام کرد