- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گل چو او خواهد شود، بنگر خیال خام را؟ سرو حرف قد زند پیشش، ببین اندام را
2 می کند کیفیت آن چهره، یک سر جام را پخته سازد آتش لعل تو، حرف خام را
3 جنگ آن بدخو، مرا از جان شیرین خوشتر است کرده باطل شهد آن لب تلخی دشنام را
4 مدعا از دل برون کن، تا برآید مدعا شد نگین با نام، تا افگند از خود نام را
5 میشود در قتلم آن بیرحم، آرام تر میبرد هرچند از دل بیشتر آرام را
6 بسکه دارد بامن آن بیرحم دایم زهر چشم جز ازین نسبت ندانم تلخی بادام را
7 گرچه بینایی بکار خود، ز حق روزی طلب بهر ماهی چشم بر دریاست دایم دام را
8 پر ز ما ناهمدمان روز سیه را رنگ نیست در غریبی هست واعظ بیشتر غم، شام را؟