گل چو او خواهد شود، بنگر از واعظ قزوینی غزل 36

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

گل چو او خواهد شود، بنگر خیال خام را؟

1 گل چو او خواهد شود، بنگر خیال خام را؟ سرو حرف قد زند پیشش، ببین اندام را

2 می کند کیفیت آن چهره، یک سر جام را پخته سازد آتش لعل تو، حرف خام را

3 جنگ آن بدخو، مرا از جان شیرین خوشتر است کرده باطل شهد آن لب تلخی دشنام را

4 مدعا از دل برون کن، تا برآید مدعا شد نگین با نام، تا افگند از خود نام را

5 میشود در قتلم آن بیرحم، آرام تر میبرد هرچند از دل بیشتر آرام را

6 بسکه دارد بامن آن بیرحم دایم زهر چشم جز ازین نسبت ندانم تلخی بادام را

7 گرچه بینایی بکار خود، ز حق روزی طلب بهر ماهی چشم بر دریاست دایم دام را

8 پر ز ما ناهمدمان روز سیه را رنگ نیست در غریبی هست واعظ بیشتر غم، شام را؟

عکس نوشته
کامنت
comment