یار اگر بد کند ای دل نتوان از خیالی بخارایی غزل 282

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بدش

1 یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بدش که به آن روی نکو هرچه کند می رسدش

2 تا به اول نکنی فکر روانی ای سرو دعویِ خوبی تو راست نیاید به قدش

3 هرکه با تو به ازل لاف ز درویشی زد نبود میل به سلطانی ملک ابدش

4 می رود در پیِ زلف تو دل شیفته ام تا سرِ رشتهٔ تقدیر کجا می کشدش

5 باد هر لحظه به عمدا نکشیدی زلفت گر سر زلف تو گستاخ نکردی به خودش

6 ابروی شوخ تو در بردن دل نیست گرچه پیوسته خیالیّ تو دل می دهدش

عکس نوشته
کامنت
comment