- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست گوییا در شب چراغ افروخته ست
2 هر که او سودای زلفت می پزد عود را چون هیزم تر سوخت ست
3 دل به شمشیر جفا بشکافته ست وانگه از تیر مژه بر دوخته ست
4 گریه چندان شد که در خون دلم مردم چشم آشنا آموخته ست
5 ای مسلمانان، یکی بازم خرید کو مرا بر دست غم بفروخته ست