دل خورد غم که چرا مرده صفت از اهلی شیرازی غزل 785

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

دل خورد غم که چرا مرده صفت خاک شود

1 دل خورد غم که چرا مرده صفت خاک شود زنده چون شمع بسوزش که زغم پاک شود

2 نه من از زخم فراق تو جگر چاک شدم گر بکوهی رسد این زخم جگر چاک شود

3 گر سگ کوی تو خونم بخورد غم نبود غم از آنست که دیوانه و بی باک شود

4 چند سوزد فلک از داغ فراقت دل خلق آه اگر دود دل خلق بر افلاک شود

5 همه جا در ره من خار بلا میروید بسکه باران غم از دیده نمناک شود

6 سر اهلی که سجودش همه در پای تو بود بهتر آنست که هم در قدمت خاک شود

7 اهلی من او را مایلم از گل چه باشد حاصلم آتش‌پرستم گر دلم مایل به گلشن می‌شود

عکس نوشته
کامنت
comment