دل بدست یار و غم در دل از خواجوی کرمانی غزل 348

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

دل بدست یار و غم در دل بماند

1 دل بدست یار و غم در دل بماند خارم اندر پای و پا در گل بماند

2 ما فرو رفتیم در دریای عشق وانکه عاقل بود بر ساحل بماند

3 ساربان آهسته رو کاصحاب را چشم حسرت در پی محمل بماند

4 کی تواند زد قدم با کاروان ناتوانی کاندرین منزل بماند

5 یادگار کشتگان ضرب عشق نیم جانی بود و با قاتل بماند

6 ای پسر گر عاقلی دیوانه شو کانکه او دیوانه شد عاقل بماند

7 کبک را بنگر که چون شد پای بند چشم بازش در پی طغرل بماند

8 هر که او در عاشقی عالم نشد تا قیامت همچنان جاهل بماند

9 دل چو رویش دید و جانرا در نباخت خاطر خواجو عظیم از دل بماند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر