ای دل، غمین مباش که از امیرخسرو دهلوی غزل 290

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ست

1 ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ست در کام تسمه چشمه حیوان رسیدنی ست

2 ای دردمند هجر، مینداز دل ز درد کاینک طبیب آمده، درمان رسیدنی ست

3 ای آب دیده، ریختنی گرد کن گهر کان پادشا درین ده ویران رسیدنی ست

4 ای گلستان عمر، ز سر برگ تازه کن کان مرغ آشیان به گلستان رسیدنی ست

5 پروانه وار پیش روم بهر سوختن کان شمع دیده در شب هجران رسیدنی ست

6 در ره بساط لعل ز خون جگر کشم کان نازنین چو سرو خرامان رسیدنی ست

7 جانی که از فراق رها کرد خانه را یاد آورید کارزوی جان رسیدنی ست

8 با خویش می زدم که فراق ار چنین بود این چاشنیت در بن دندان رسیدنی ست

9 آورد بخت مژده که خسرو تو غم مخور تیر بلا به سینه فراوان رسیدنی ست

عکس نوشته
کامنت
comment