-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ست در کام تسمه چشمه حیوان رسیدنی ست
2 ای دردمند هجر، مینداز دل ز درد کاینک طبیب آمده، درمان رسیدنی ست
3 ای آب دیده، ریختنی گرد کن گهر کان پادشا درین ده ویران رسیدنی ست
4 ای گلستان عمر، ز سر برگ تازه کن کان مرغ آشیان به گلستان رسیدنی ست
5 پروانه وار پیش روم بهر سوختن کان شمع دیده در شب هجران رسیدنی ست
6 در ره بساط لعل ز خون جگر کشم کان نازنین چو سرو خرامان رسیدنی ست
7 جانی که از فراق رها کرد خانه را یاد آورید کارزوی جان رسیدنی ست
8 با خویش می زدم که فراق ار چنین بود این چاشنیت در بن دندان رسیدنی ست
9 آورد بخت مژده که خسرو تو غم مخور تیر بلا به سینه فراوان رسیدنی ست