-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن ظاهر نهان چه بینی، نظاره نهان کن
2 پرواز کن به همت، بر پر به اوج عزت جبرئیل اوج خود شو، بر سدره آشیان کن
3 چشمت چو تندگیری چون پرده های دیده بگشای پرده دل، سرپوش از آن روان کن
4 زان زر که کم خوری گر دامن گرانت ماند بر دار خاک و خارا دامان خود گران کن
5 عمر رونده خواهی پاینده تا قیامت زنهار نام نیکو با عمر همعنان کن
6 گر تخت عاج خواهی، خود را بلند منگر در خاک تست بادی، زان مشتی استخوان کن
7 بر خویهای ناخوش نه باد برد، باری داری رمی ز گرگان زر ابروی شبان کن
8 ور در صدف چنانی کآرند روی در تو آیینه های خود را آیینه جهان کن
9 رخ سوی شاه دل نه، کش در غزا خرد را پس اسپ عشق در ران، فرزینش رایگان کن
10 بین شمع کش ز سوزش کشته ست جان روشن گر روشنیت باید، تن را بسوز جان کن
11 خسرو به ملک شهرت چندت زبان هرزه عالم همه گرفتی، شمشیر در میان کن