-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی مکن یاد جوانی بلاست بیش تو دانی مکن
2 قسم خود، ای جان، ز تن جمله گرفتی، کنون خانه تو دیگر است خیز و گرانی مکن
3 ای لب و چشمت بلا غمزه پنهان مزن تیغ بزن آشکار، داغ نهانی مکن
4 چند خرامان روی، وه که بترس از خدا غارت پیران راه بین و جوانی مکن
5 هر چند بخواهی ز جور بر سر افتادگان می بتوانی، ولیک گر بتوانی مکن
6 حسن چو میدان دهد، گوی ز سرها متاب رخش بقا سرکش است، سست عنانی مکن
7 اهل دل ار پیش ازین کشته خوبان شدند باقی ازان تواند، دل نگرانی مکن
8 نرم تری زن گره برسر ابروی ناز حال دلم دیده ای، سخت کمانی مکن
9 حسن تو عالم گرفت، خورده ز خسرو مگیر مرغ سلیمان بس است، مرغ زبانی مکن