1 ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر رو بر فراز کنگر عرش آشیانه گیر
2 هستی به فقر یار و بهانه مکن که نیست یابی مگر خلاص ز دهر، این بهانه گیر
3 سنگ گران خود به ترازوی همت آر هر دو جهان به وزن دو خشخاش دانه گیر
4 از کیش پاک سهم سعادت ستان و بس این جانب دو قوس دوگانی نشانه گیر
5 گیتی فسانه گیر و خیالی که اندروست آنجا که راستی ست دروغ و فسانه گیر
6 رخش زمانه نزد تو، خواهی قرار عمر گر قوتیت هست، عنان زمانه گیر
7 در عشق خون دل خور و از شوق ناله کن آن باده را به زمزمه این ترانه گیر
8 خسرو، ز نام و ننگ جهان به که وارهی ناداشت کرد و مست شو و شاخشانه گیر