دل خون شد و زاین راه به از خیالی بخارایی غزل 292

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

دل خون شد و زاین راه به جایی نرسیدیم

1 دل خون شد و زاین راه به جایی نرسیدیم مُردیم ز درد و به دوایی نرسیدیم

2 در راه وفا عاقبت الامر سرِ ما پوسید و به بوسیدن پایی نرسیدیم

3 افسوس که بی پا و سر اندر طلب دوست بسیار دویدیم و به جایی نرسیدیم

4 کردیم بسی سعی وز گلزار وصالش بی ناله چو بلبل به نوایی نرسیدیم

5 آخر چو خیالی به سرِ منزل مقصود جز در قدم راهنمایی نرسیدیم

عکس نوشته
کامنت
comment