دل شد ز دست ما را با یار از امیرخسرو دهلوی غزل 826

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

دل شد ز دست ما را با یار ما که گوید؟

1 دل شد ز دست ما را با یار ما که گوید؟ وین درد سینه ما پیش دواکه گوید

2 من غرق خون همه شب، او خود به خواب مستی آنجا که اوست از من این ماجرا که گوید؟

3 گفتم که چند بر ما نامهربانی آخر؟ تا مهربان ما را پیغام ما که گوید؟

4 ای جان خسته، یارت گر در عدم فرستد چون تو از آن اویی او هر کجا که گوید؟

5 بر آستان خواری جان دادنی ست ما را زیرا که پیش سلطان حال گدا که گوید؟

6 دیدار دوست دیدن وانگه حدیث توبه والله دروغ باشد، هر پارسا که گوید؟

7 شرح غمت فراوان تو نشنوی ز خسرو هم خود بگوی، جانا، کاین قصه با که گوید؟

عکس نوشته
کامنت
comment