- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل شد ز دست ما را با یار ما که گوید؟ وین درد سینه ما پیش دواکه گوید
2 من غرق خون همه شب، او خود به خواب مستی آنجا که اوست از من این ماجرا که گوید؟
3 گفتم که چند بر ما نامهربانی آخر؟ تا مهربان ما را پیغام ما که گوید؟
4 ای جان خسته، یارت گر در عدم فرستد چون تو از آن اویی او هر کجا که گوید؟
5 بر آستان خواری جان دادنی ست ما را زیرا که پیش سلطان حال گدا که گوید؟
6 دیدار دوست دیدن وانگه حدیث توبه والله دروغ باشد، هر پارسا که گوید؟
7 شرح غمت فراوان تو نشنوی ز خسرو هم خود بگوی، جانا، کاین قصه با که گوید؟