1 بشنو اکنون قصهٔ آن رهروان که ندارند اعتراضی در جهان
2 ز اولیا اهل دعا خود دیگرند که همیدوزند و گاهی میدرند
3 قوم دیگر میشناسم ز اولیا که دهانشان بسته باشد از دعا
4 از رضا که هست رام آن کرام جستن دفع قضاشان شد حرام
5 در قضا ذوقی همیبینند خاص کفرشان آید طلب کردن خلاص
6 حسن ظنی بر دل ایشان گشود که نپوشند از عمی جامهٔ کبود