-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سراندازان همیآیی نگارین جگرخواره دلم بردی نمیدانم چه آوردی دگرباره
2 فغان از چشم مکارت کز اول بود این کارت که پاره پاره پیش آیی و بربایی دل پاره
3 برای ماه بیچون را کشیدی جور گردون را مسلم گشت مجنون را که عاقل نیست این کاره
4 بیار آن جام پرآتش که تا ما درکشیمش خوش به عشق روی آن مه وش برون از چرخ و استاره
5 بزن آتش به کشت من فکن از بام طشت من که کار عشق این باشد که باشد عاشق آواره
6 اگر زخمی زنی از کین به قصد این دل مسکین بزن که زخم بردارد چه باید کرد بیچاره
7 دلم شد جای اندیشه و یا دکان پرشیشه بگو ای شمس تبریزی دلت سنگ است یا خاره