سراندازان از جلال الدین محمد مولوی غزل 2295

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

سراندازان همی‌آیی نگارین جگرخواره

1 سراندازان همی‌آیی نگارین جگرخواره دلم بردی نمی‌دانم چه آوردی دگرباره

2 فغان از چشم مکارت کز اول بود این کارت که پاره پاره پیش آیی و بربایی دل پاره

3 برای ماه بی‌چون را کشیدی جور گردون را مسلم گشت مجنون را که عاقل نیست این کاره

4 بیار آن جام پرآتش که تا ما درکشیمش خوش به عشق روی آن مه وش برون از چرخ و استاره

5 بزن آتش به کشت من فکن از بام طشت من که کار عشق این باشد که باشد عاشق آواره

6 اگر زخمی زنی از کین به قصد این دل مسکین بزن که زخم بردارد چه باید کرد بیچاره

7 دلم شد جای اندیشه و یا دکان پرشیشه بگو ای شمس تبریزی دلت سنگ است یا خاره

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر